حماسه 92

حماسه 92

دانشجویان حامی کاندیدای اصلح (دانشگاه مهر البرز تهران )
حماسه 92

حماسه 92

دانشجویان حامی کاندیدای اصلح (دانشگاه مهر البرز تهران )

سری اول خاطرات مردمی

وبسایت رسمی حامیان مردمی دکتر لنکرانی منتشر کرد:

 حجت الاسلام و المسلمین بینازاده-دبیرسابق شورای نگهبان استان فارس:

  • مکرر  دیدم افراد نیازمند را برای رضای خدا درمان کرده است. تاساعات طولانی دربِ مطب و محل کارش  به روی فقرا و نیاز مندان باز بوده و نه تنها من، خیلی ها در این شهر این مسأله را می دانند. اینکه اقرار بکنند یا نکنند، این برمی گردد به وجدانشان. واقعش این است من ایشان ر ابسیار موفق و متدین می دانم و مدیریت ایشان مدیریتی بسیار عالی بوده است. در همین ایامی که در وزارت بهداشت و درمان بودند سابقه بسیار خوبی از مدیریت خودشان بجا گذاشتند. ما هم هرچه بیشتر ایشان را می شناختیم، جز مدیریت و تعهد و نظم و انضباط، چیز دیگری ندیدیم.

ایرانی ساکن لندن:

  • من لندن زندگی می کنم و چند سال پیش وقتی ایشان هنوز  وزیر بهداشت بودند یک روز جمعه هنگام رانندگی در لندن ایشان را دیدم که با چند پرونده در دست در ایستگاه اتوبوس ایستاده و منتظر اتوبوس هستند. ابتدا فکر کردم اشتباه می کنم اما نزدیک که شدم دیدم خودشان هستند. نگه داشتم و از یکی از همراهانشان که از قبل می شناختم و از کارکنان سفارت بود پرسیدم که ایشان همان وزیر بهداشت هستند؟! جواب داد: بله. گفتم: لندن چه می کنند؟ گفت: برای شرکت در یک کنفرانس بین المللی آمده اند و امروز برای نماز جمعه به مسجد آیت الله گلپایگانی آمده بودند و حالا در راه برگشت منتظر اتوبوس هستند. گفتم: چرا اتوبوس؟!!! مگر سفارت ماشین و راننده ندارد؟ گفت: نخواستند برای نماز از ماشین دولتی استفاده کنند! گفتم: خوب من میرسرنمتون. گفت نه احتمالا قبول نمیکنه. با خودم گفتم شاید بخاطر مسائل امنیتی و اینکه منافقان در لندن زیاد هستند به ایشان حق دادم که سوار نشوند، اما به بهانه صحبت با دوستم منتظر ماندم تا اتوبوس برسد. البته من عقیده دارم از وزیران و مقامات رسمی باید بطور رسمی پذیرایی بشه ولی ایشان به نظرم شخصیت جالبی اومد. در راه یاد برخی آقازاده ها افتادم که چه پر ادعا همه جوره سرویس و راننده و بهترین رستوران دائماً در لندن می گشتند و می گردند…

 یکی از دوستداران دکتر لنکرانی:

  • خاطره ای که همیشه از این دکتر بزرگوار در ذهن من نقش بسته مربوط به دیدارهای هیئت دولت با حضرت آقاست که ایشان با تواضع خاصی در تمام جلسات در حال نت برداری از صحبتهای رهبری عزیز بودند. همون موقع هم دوست داشتم ایشون رئیس جمهور بشن!

دکتر علیرضا مهدیزاده-گروه فیزیک و مهندسی پزشکی:

  • بنده افتخار شاگردی استاد را در دانشگاه و افتخارهمکاری را در بخش پیوند اعضای بیمارستان نمازی داشتم: سال ۱۳۸۱ تعدادی از کارهای تحقیقاتی بخش تمام شده بود و پیش نویس ۶ مقاله آماده شده بود، ساعت ۴ عصر در حالیکه دکتر باید می رفتند درمانگاه، مقالات را دادم خدمتشان و با شناختی که از ایشان داشتم امیدوار بودم سه ، چهار روزه بخوانند و نظر بدهند. با کمال تعجب فردا همه مقالات را که با دقت منحصر به فرد علمی تصحیح شده بود به من برگرداندند! همیشه از تیزهوشی و پشتکار ایشان الگو گرفته ایم.

مهدی بامداد:

  • دردروران وزارت ایشان به همراه هیات دولت که به استان فارس فارس رفته بودند(که اگر اشتباه نکنم دور اول سفر استانی دولت نهم بود) ایشان را به بخش خرامه در ۸۵کیلومتری شیراز برای سرکشی و آشنایی بامشکلات به آنجا فرستاده بودند ودر آنجا یک زن از اهالی، خودش را به آقای لنکرانی می رساند و یک سیلی محکم به ایشان می زند. محافظان می آیند جلو که با آن زن برخورد کنند ولی ایشان مانع می شوند و این زن با اینکه یک سیلی محکم به گوش وزیر می زند اما هیچ بازخواستی نمی شود وبه حال خود گذاشته می شود.

محمد:

  • مهر سال ٩١رفته بودم شیراز. صبح زود رفتم حرم شاهچراغ برای زیارت. هنوز دعای ندبه شروع نشده بود. یک دفعه یک نفر را دیدم که دارد دعا می خواند واشک می ریزد و حال زیبایی دارد، خیلی لذت بردم. وقتی بیشتر توجه کردم دیدم دکتر لنکرانی هستند و بعد با سادگی و متانت خاص خودشان رفتند کفشداری و کفش هایشان را گرفتند و رفتند.

ابوالفضل نیکونظر:

  • تقریبا یک سال پیش نزدیک ظهر در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم بودم. با آسانسور به طبقه بالا می رفتم که در یکی ازطبقات آسانسور ایستاد. در کشویی آسانسور باز شد و آقایی سر به زیر با یک گرمکن ورزشی مشکی با خط های سفید به داخل آسانسور آمد، سلام کردم وایشان جواب سلام من را به گرمی داد. حس کردم خیلی آشنا هستند. دقت کردم دیدم آقای لنکرانی است. خیلی خوشحال شدم که آدمی با این اسم و رسم چقدر ساده و بی آلایش و با تواضع در میان مردم حضور پیدا می کند.

نویدسلطانی-دبیرسابق انجمن اسلامی دانشجویان مستقل علوم پزشکی همدان:

  • در زمستان سال ۸۷ زمانی که آقای دکتر وزیر بهداشت بودند، جلسه ای با تشکلهای دانشجویی در دفتر خود داشتند که چند نکته مثبت در ایشان دیدم : ایشان خیلی خوش اخلاق و با وقار بودند، به دقت به صحبت های ما توجه می نمودند و به معاونین خود تاکید نمودند که مشکلاتی که مطرح نمودیم برطرف شود، که بعد از این جلسه الحمدلله اکثر مشکلات برطرف شد. بنده بعد از اتمام جلسه تقاضا نمودم که با آقای دکتر خصوصی مسائل دانشگاه را در میان بگذارم که ایشان با تواضع مثال زدنی به صحبت های ما دقت نمودند.

سید اصغر گلشنی-مسئول اورژانس های لشگر المهدی (عج) در دوران دفاع مقدس:

  • آقای لنکرانی هر زمانی که در جبهه ها حضور پیدا می کردند به صورت کاملا جهادی و خود جوش بوده است و در آن زمان حتی برخی از مسئولین می گفتند که ایشان از نخبگان پزشکی هستند و نباید به جبهه بیایند اما آقای لنکرانی گوشش به این حرفها بدهکار نبود و می گفت بین من و بقیه فرقی وجود ندارد، به جبهه می آمد و ایشان در عملیات های مختلف چندین بار در معرض شهادت قرار گرفت.

 یکی از دوستداران دکتر لنکرانی:

  • جلسه پرسش و پاسخ با دکتر لنکرانی تا دیروقت طول کشیده بود. بچه ها به شوخی گفتند آقای دکتر شام مهمان شما! وقتی اصرار بچه ها را دید با خنده عابر بانکش را درآورد و داد به یکی از بچه ها و گفت: زیاد توش پول نیست، تمومش نکنی! میخوام برگردم شیراز! نیم ساعت بعد یکی از بچه ها با چندتا ساندویچ رسید و گفت با اون قدری که تو کارت بود چیز دیگه نمیشد بگیرم! دکتر ساندویچ رو برداشت و گفت: من معده ام سبزیجات هضم نمی کنه، بیا این ها رو وردار. دست بردم سمت ساندویچش که دوباره با خنده گفت: “با دست نه، برو قاشق بیار”با قاشق تمام کاهو های توی ساندویچ دکتر را خالی کردم. ته ساندویچ تقریبا جز چندتا گوجه چیزی نمونده بود! ساندویچ را که بهش پس دادم به شوخی گفت:”اینا رم برمی داشتی …! بچه ها آخرش به شوخی میگفتن بریم ستاد یکی دیگه! اینجا تهش چیزی در نمیاد …!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد